یکی از همین شب ها کاغذ و قلم برمیدارم و تنها یک کلمه برایش مینویسم.مینویسم که فراموشت کرده ام.
و یکی از همین روزها(چون آن کار را کرده ام دیگر میتوانم شب ها را راحت بخوابم)یک بودم نقاشی میکشم،یک ترانه میگویم،یک دفتر پر اتود میزمم،یک مجسمه میسازم و یا کوله ام را برمیدارم و دور دنیا را میدوم و به تمامی کارهایم تنها همان عنوان را میدهم.
یک رقص باله،یک غذای جدید،یک اختراع،یک کتاب،یک شعر،یک فیلم،یک اعتصاب،یک کودتا و یک کلمه .ببین چقدر فراموشت کرده ام.
درباره این سایت